تمام حرف های نگفته ام

از بی‌مهریا و بی‌اعتناییا و فرق گذاشتن خونواده‌م خسته شدم...

من نظرمو اعلام میکنم حرفی که همشون تو ذهنشون هست و به زبون نمیارن من به زبون میارم، با رفتارا و اخلاقای موذیانه‌شون مبارزه میکنم و بهشون یادآوری میکنم این رفتار دور از انسانیته...

من شدم آدم بده... من شدم اونی که هیچ کس به فکرش نیست، من شدم اونی که باید کارای خودمو بکنم کارای بقیه هم باید بکنم، من شدم اونی که فقط خودم باید به فکر خودم باشم

شدم اونی که از نظر احساسی هیییییییچ ساپورتی از خونوادت نمیشه...

شدم اونی که خیلی تنهاست

خیلی تلخه، خیلی سخته، خیلی درد داره.

+ تاريخ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ساعت 23:18 نويسنده سروناز |