خیلی وقته نرفته بودم دنبال کارای فارغالتحصیلیم
عزممو جزم که برم حداقل یه مقدار از کارامو انجام بدم، چارتا امضا بگیرم...
باید سی تومن کارت به کارت میکردم و سه تا کپی میگرفتم از فیشش. کارت به کارت کردم، رفتم انتشارات دیدم غلغلهست!!!🤯 گفتم منکه با ماشین اومدم میپرم سر خیابون کپی میگیرم و زود میام، چون به تایم نماز و ناهار میخوردم اگر نوبت میگرفتم برای انتشارات دانشگاه. خلاصه از دانشگاه رفتم بیرون سوار شدم کارمو کردم برگشتم. اومدم نزدیک دانشگاه ماشینو پارک کنم، ایستادم کنار یه ماشین که دنده عقب بگیرم توی پارک یه ماشین از کنارم رد شد من فرمونو چرخوندم که برم تو پارک یهو یه صدایی اومد... یه چیزی پاره شد 😄😄 برگشتم نگاه کردم دیدم یه ۲۰۶ یه مقدار جلوتر سپرش پاره شده افتاده روزمین پیاده شدم دیدم خدا رو شکر ماشین من چیزیش نشده استرس گرفتم برا خرج ماشین اون بنده خدا که چند تومن میشه چیکار کنم... میدونستم مقصرم. خلاصه زنگ زدیم پلیس مدارکو گرفت قرار گذاشتیم بریم دفتر پلیس.
خلاصه اینکه من تا ساعت سه درگیر بودم. به مامانم چیزی نگفتم. پول سپر رو هم حدودی براش ریختم گفتم اگر کم و کسری بود بگه تا بریزم واسش. ۲۰۰ تومن دادم بهش. از پول خودم حقوقی که میرفتم سرکار.
همون موقع وسط گیرودار تصادف بودم که امین زنگ زد جواب دادم و بهش گفتم، خودشو رسوند پیشم از اینکه پیشم بود خوشحال بودم...
دیگه هم نرفتم دانشگاه تا ببینم کی حوصله میکنم برم...
ناراحت اون ۲۰۰ تومنم که تو این وضعیت زندگیم از دست دادم.
امین میگفت به مامانم بگم، اما دوست داشتم خودم کل کارمو انجام بدم، نمیخواستم نگران بشه. ماشین که خداروشکر چیزیش تشد ماشین اون آقا هم چیزیش نشد یه سور بود فقط
به هرحال بخیر گذشت...